
وقتي اولين بار شنيدم كه يكي از دوستانش چند سال پيش با گروهي از دوستانش صحبت كرد, از دقت آن در شگفت شدم. خورجين, تركيبي از " گرسنه " و " عصباني ", وضعيت فعلي رفيق رايان را كه پيشاپيش گروه در تلاطم بود, توصيف كرد و نااميدانه براي خوردن شام آخر شب جستجو ميكرد. ما فقط از يك فيلم بلند بيرون آمدهايم و رايان از زمان ناهار تا چند ساعت پيش از ناهار نخورده بود - حقيقتي كه او مرتباً براي ما تكرار ميكرد. او عصباني, ناشكيبا و آزرده شده با فراغت خاطر ما بود, در آن زمان من از واژه " مك گري " براي هميشه استفاده ميكنم (من تجربهاي در سهم عادلانه براي خودم دارم) اما اعتبار علمي آن را زير سوال بردم. آيا شمشير پديدهاي معتبر است? آيا حضور فيزيكي گرسنگي واقعاً بر مغز ما تاثير ميگذارد و در نتيجه خلق, ادراك و واكنش ما? استاد روانشناسي و علم اعصاب در دانشكده روانشناسي و عصبشناسي در دانشگاه كاروليناي شمالي, چپل هيل و همكار نويسنده مطالعه اخير " احساس ناراحتي? " زماني كه گرسنگي به صورت احساس تصور ميشود. " [همكارانم و من] به اين پديده علاقمند هستيم زيرا ما احساسات را مطالعه ميكنيم و فرآيندهاي اساسي بيشتري در مغز وجود دارند كه به احساسات كمك ميكنند. او به اخبار nbc گفت: " به نظر ميرسد كه وقتي گرسنه هستيم يك شيفت كاري فيزيولوژيكي و مرتبط با آن وجود دارد. " يكي از آزمونها شركت كنندگان را در وضعيتهاي آزار دهنده كمي قرار داده بود - مانند مواجه شدن با يك نقص كامپيوتر و مجبور شدن براي شروع كار خستهكننده. شركت كنندگان در فضاي خالي, آشكارا در نظر گرفته شدند, و پس از آن, زماني كه ارزيابي را ارزيابي كردند,
lindquist ميگويد: "عملكرد دستيار تاق نما بسيار محتمل بود كه بازخورد منفي بدهد و گفت كه دستيار تحقيق درباره عصبانيت شما در مواجهه با يك تجربه نا اميد كننده استفاده كردهاست"، ۲۰۱۸۰۲: ۳۲ وقتي هم ايستايي مختل ميشود، مغز ما سيگنالهايي از يك problemWhy را ارسال ميكند كه اين اتفاق ميافتد؟ In توضيح ميدهد: " گرسنگي باعث ايجاد تغييرات زيادي در هورمونها، فرايندهاي مغزي و سيستم عصبي محيطي ميشود كه قابلمقايسه با چيزي است كه ما در خشم، ترس و ناراحتي ميبينيم. مغز شما هميشه سعي دارد بر روي بدن نظارت كند و مطمئن شود كه شما هم در homeostasis هستيد و اگر نيستيد، يك سيگنال به بدن شما ميفرستد كه ما بايد برخي چيزها را تغيير دهيم. اين تغيير از هم ايستايي در اين وضعيت [ كه به غذا نياز دارد)به عنوان منفي، [ تريگر كردن ] هورمونها، مانند كورتيزول، مبارزه يا واكنشهاي پرواز، و غيره تجربه ميشود. در نهايت مغز شما يك سيگنال به بدن شما ميفرستد كه چيزها خوب نيستند و بايد درك شوند."
منبع